دشمن ديرين، ز دو سو، ای شگفت
حمله به ما كرد و، غرامت گرفت
مام وطن، در كف دشمن اسير
ماند و كَسَش نيست به غيرت نصير1
خصم نگويم به تو بد می كند
كان پی آسايش خود می كند
رو كه تويی دشمن «ايران»،نه او
بد تويی ای گمره نادان!، نه او
زندگی ار گشته در اين مُلك سخت
عدل و امان بسته از اين خطه رخت
بی وطنان، كيسهبران،خائنان
جلوه گران اند، تفاخر كنان
الغرض، اين كشور دشمن زده
گر همه زندان بود و، غم كده
هر چه بود؛ خوب و بدش آنِ ماست
ميهنِ ما، مادرِ ما، جانِ ماست
حسين پژمان بختياری
1. اشاره به اين بيت «سعدی»:
كنون گر كه خصمان برندم اسيرنباشد
كس از دوستانم نصير
No comments:
Post a Comment