Friday, August 20, 2010

فرزندان و نواده گان پیکارجوی یزدگرد سوم ساسانی، آرمیده در کشور چین


دکتر تورج دریایی
منابعی که در باره حکومت آخرین شاه ساسانی، «یزدگرد سوم» در دست داریم، همگی بر پایه منابع ساسانی، و به ویژه روایت هایی است؛ که تاریخ نویسان مسلمان، در دو یا سه سده پش از فروپاشی آن سلسله، در باره وی نوشته اند. از این رو آنچه بر یزدگرد سوم و خاندان او پس از دوران پادشاهی اش گذشته است، به تنهایی بر اساس این منابع نمی تواند آگاه کننده باشد. 
مهمترین منبع برای بررسی حکومت یزدگرد سوم، «تاریخ طبری» می باشد که بیشتر متوجه فتوحات اعراب مسلمان در آن زمان است. طبری، در باره یزدگرد سوم می نویسد؛ که در زمان برادر کشی شیرویه، او در استخر پنهان شده بود، و در سال 632 میلادی، در آتشکده آناهیتا تاجگذاری کرد. یزدگرد در زمان به تخت نشستن، بیش از 15 یا 16 سال نداشت. چهار سال بعد جنگ قادسیه و چند سال بعد از آن، جنگ نهاوند، باعث شکست کامل ساسانیان در ایرانشهر شد..... 
در زمانی که گروهی از ایرانیان در مقابل اعراب در نواحی مختلف ایستادگی می کردند و کم کم معلوم می شد که دیگر نمی توان با مهاجمین جنگید، مدارکی وجود دارد که نشان می دهد خاندان ساسان همراه با گروه کثیری از ایرانیان به چین رفتند و با کمک فغفور چین برای آزاد کردن ایرانشهر سعی نمودند. یزدگرد سوم در سال 651 در شرق ایران کشته شد. کشته شدن او به صورت داستانی بازگو شده است که توسط آسیابانی به قتل رسید اما به نظر می رسد که روایت ثعالبی در این که سواران ماهویه به دستور او این شاه را یافتند و یزدگرد را در همان جا با طناب خفه کردند موثق تر می نماید. اما وی، قبل از این فاجعه، تلاش بسیار کرد تا با کمک «فغفور» چین و قوای تازه، ایران را آزاد سازد. از این زمان است که منابع چینی به خصوص «تاریخهای تانگ» به ما در این باره کمک می کنند. در چین، دو کتاب تاریخی مهم وجود دارد یکی «تاریخ جدید تانگ» است و دیگری «تاریخ قدیم تانگ». با این که دو کتاب با یکدیگر تفاوتهایی دارند، اما روایت آزاد ساختن ایرانشهر در آن وجود دارد. این متون را «شاوانز» نزدیک به یک سده پیش به زبان فرانسه ترجمه کرده است. بعلاوه مدارک جدیدتری توسط تاریخدانان چینی ارائه شده است که به آگاهی های ما در این باره می افزاید. همچنین چین شناس ایتالیایی، «فُرته» مطالعات گرانبهایی درباره تاریخ این دوره ارائه داده است.
یزدگرد که در دانشنامه های چینی از او به (issu-ssu/i-ssu-hou) یاد شده است؛ در سال 638 یک گروه را به رهبری mo-se-pan (مرزبان) به چین فرستاد تا از آن دولت کمک بگیرد. «فُرته» نشان داده است که تاریخ این سفر باید 647 باشد ولی قبل از آن زمان نیز در سال 639 یزدگرد گروه دیگری را به آنجا فرستاده بوده است. در میان این گروه دو پسر و سه دختر یزدگرد نیز بودند. در سال658 پیروز (Pi ru-szu) یکی از پسران یزدگرد، از فغفور چین به نام گازنگ (649-683) کمک خواست. پیروز توانست با کمک چینیان در سال 658 ، دولت پارسی (po-szu) (ایرانی) را با پایتخت زرنگ (chi-ling) به وجود بیاورد. این فرصت برای حکومت پیروز همزمان بود با خبر آزاد شدن سیستان از زیر سلطه اعراب. بین سالهای 658 و 663 حکومت دوم ساسانی در سیستان برپا شد. شاید به همین دلیل است که سکه های بسیاری از یزدگرد برای سال بیستم پادشاهی وی (650/651) با ضرب سیستان وجود دارد که به نظر سکه شناسان پس از سال 651 و مرگ یزدگرد ضرب شده اند. این امر ممکن است به آن معنی باشد که پیروز همچنان سکه های ساسانی را به نام پدرش ضرب می کرده است و این، خود نمودار حقانیت آن خاندان و حکومت پیروز در شرق ایرانشهر بوده است.
سکه یزد گرد سوم که پس از مرگ وی بوسیله پسرش در سیستان زده می شد

آرامگاه سرداران و فرزندان یزد گرد سوم ساسانی در چین
بر پایه منبع های منابع چینی، «فغفور گازنگ» در 14 فوریه سال 663 ، «پیروز» را به عنوان حاکم منصوب کرد اما پیروز در سال 673/674 دوباره به دربار فغفور رفت که این موضوع نشان دهنده شکست او از اعراب می باشد.
آیا بین سالهای 658 تا 673 او هنوز با اعراب در جنگ بوده است؟ فقط در سال 673/674 بود که پیروز، سیستان و دومین پادشاهی ساسانی را از دست داد، چون طبق منابع چینی وی از 24 ژوئن 673 تا 11 فوریه 674 در پایتخت فغفور حضور داشته است، ولی او بار دیگر به غرب بازگشت و در سال بعد در 17 ژوئن 675 برای آخرین بار به دربار چین آمد. او توسط «گازنگ» لقب (you wuwei jiangium) که بمعنای «ژنرال گارد جنگی راست» را دریافت داشته بود، که یکی از 16 لقبی بود که در کاخ سلطنتی چین برای بزرگان از آن استفاده می شد.
او در سال 677 دستور داد یک معبد به نام Bosi-si (معبد پارسی) و یا (پارسیگ Bosi) در «شینجان» بسازند. پیروز در سال 678/679 درگذشت. اما خاندان ساسان آرزوی خود را برای آزاد ساختن ایران از دست اعراب از دست نداد. به توصیه ژنرال چینی «پی ژینگجین» (Pei Xingian) به فغفور، پسر پیروز، به نام «نرسه» (ni-nie-che) در تبعید بر تخت شاهنشاهی ایران نشست. «کریستن سن» به اشتباه یا بدون توجه به منابع چینی این تاریخ را 672 میلادی تخمین زده است، ولی «فُرته» آن تاریخ را به تازگی تصحیح کرده است. در اینجا باید گفت که منابع ایرانی نیز سلطنت پیروز را به یاد داشته اند. از او در بخش هیجدهم «بندهش» چنین یاد شده است: {پسر یزدگرد به هندوستان شد، سپاه و گُند آورد، پیش از آمدن به خراسان درگذشت، آن سپاه گُند بیاشفت
در اینجا مقصود از «هندوستان» بدون تردید، تخارستان و آسیای میانه امروزی می باشد. چون بنا به گفته «ابوریحان بیرونی» ساکنان زرتشتی سغد بر این باور بودند که پنجاب و شمال آن و کوههایش یعنی هندوکش به عنوان هند/سند شناسایی می شده است. پسر یزدگرد در چین دفن شد ولی تا امروز مجسمه او، که بمانند دیگر مجسمه ها در این محل بدون سر است، در جلو آرامگاه «گازنگ» وجود دارد و در پشت آن مجسمه این کتیبه نوشته شده است:
you xiaowei da jiangiun jilan Bosi dudu Bosi wang Bilusi
 {پیروز شاه پارس (ایران) ژنرال بزرگ گارد جنگی راست و سپهبد پارس (ایران)}
با توجه به این موضوع باید گفت که نظر زنده یاد «مهرداد بهار» و دیگر افرادی که در یادداشت هایشان که به چنین مضمونی {مدارک تاریخی از گریز او به چین حکایت می کند و ظاهرا کوششی هم برای بازگشت نکرد و عمری به خصب عیش در چین به سر برد} اشاره می کنند؛ نادرست می باشد.
پسر پیروز، «نرسه»، نیز به نوبه خود در سال 679 همراه گروهی سرباز برای آزاد ساختن ایرانشهر به غرب رفت، و در تخارستان به مدت 30 سال با اعراب جنگید. در سال 708/709 به پایتخت چین بازگشت و عنوان ژنرال گارد چپ را دریافت کرد. مجسمه او نیز در همان جایی که مجسمه پدرش هست وجود دارد. او با نام نرسه خدای «داشوئینگ» از پارس مشخص شده است.
اعراب در سال 705 بلخ،در سال 709 بخارا، و در سال 713 سمرقند و فرغانه را تسخیر کردند و پس از آن به پامیر و کشگر راه یافتند و با فرستادن نامه ای از فغفور چین خواستند تسلیم شود. اما تا زمانی که نرسه در شرق بود اعراب نتواستند این مناطق را تسخیر کنند و این نشانه قدرت او و جنگهای سخت و ایستادگی ایرانیان در شرق در مقابل اعراب است

No comments:

Post a Comment