Friday, August 20, 2010

فردوسی توسی، ستمدیده ترین سخنسرای ایران


استاد توس؛ در بخشی از اثر جاودان خویش می سراید:
چو اين نامور نامه آيد به بُن 


ز من روي كشور شود پر سُخُن
از آن پس نميرم، كه من زنده ام 


كه تخم سخن من پراكنده ام
هر آن كس كه دارد هُش و راي دين 


پس از مرگ، بر من كند آفرين

و ایا براستی چنین شد.. 

در ستمدیده گی فردوسي بزرگ همين بس كه آرامگاه او تا صد سال پيش به درستي شناخته نبود. بيشتر پژوهشها حكايت از درگذشت فردوسي در سال 410قمري بیش از 1000 سال پيش دارند. از آنجا كه فردوسي، بر پایه فتواي رهبران مذهبي و شوربختانه از روي سطحي نگري و خشک اندیشی مردم ایرانی آنروزگار، يك مسلمان شناخته نشد،از خاکسپاری او در گورستان مسلمانان جلوگيري شد ( و چه نیکو نیز انجام شد) و از اين رو، وي در باغ شخصي خودش بخاک سپردند. ماهنامه «ادبستان» به مناسبت بزرگداشت فردوسي گفتگويي با دكتر «عبدالحسين نوايي» انجام داده است كه در مورد وفات فردوسي ايشان مطلب جالبي را بيان مي كنند كه عينا نقل مي شود:" از «فصيحي خوافي» نقل است كه وقتي فردوسي درگذشت، او را در باغ خودش دفن كردند. همه مردم در اندوه غوطه ور بودند، اما امام شهر، «ابوالقاسم گرگاني» به نماز و جنازه حاضر نشد و گفت كه او به مدح گبران و آتش پرستان و اسمار (داستان سرایان) به لايطال عمر گذرانيد. بر چنين كس نماز نكنم.
چون شب درآمد،شيخ بهشت را در خواب ديد و کاخی با عظمت در نظر او آمد به آنجا درشد، سريري از ياقوت ديد، فردوسي بر آنجا نشسته، تاجي بر سر و دواجي در بر، شيخ از خجلت خواست كه بازگردد، فردوسي برخاست و سلام كرد و گفت؛ اي شيخ ،اگر تو بر من نماز نكردي،ايزد تعالي چندين هزار فرشته فرستاد تا بر من نماز كردند و اين مقام، جزاي يك بيت به من دادند:

جهان را، بلندي و پستي توئي
ندانم چه یي، هرچه هستي توئي

و عطار در اسرار نامه اين حكايت را به نظم در آورده و درين معني گفته است:

خطم دادند بر فردوس اعلي
كه فردوسي به فردوس است اولي
خطاب آمد كه اي فردوسي پير
اگر راندت ز پيش آن طوسي پير
پذيرفتم منت تا خوش بخفتي
بدان يك بيت توحيدم كه گفتي

گورگانی ها، همچون خمینی ها، آمدند و رفتند، اما، آنچه ماندگار شد؛ یک جهان سخن نغز و زیبا، و یادگار سراینده اش؛ سخنسرای بی همتا، استاد فردوسی توسی

No comments:

Post a Comment