هر آنچه را که بکاری، همان را درو خواهی کرد...
با بیخردی و نادانی، در بهمن 57 مجیز خمینی و آخوند و مفتی را گفتید، در 1400 سال پیش، مجیز محمد و عمر و علی را گفتید؛ انتظار بهشت روی زمین و بهشت اخروی هم دارید؟...
هنگامی که بر داده های و نعمت های خدادای، کفران می کنید، و هنگامی که هر چیز به اسان بدست آمده را، با لگد و نفرین و دشنام، لگد کوب می کنید؛ این واکنش نظام هستی است، آن را تاوانی بس بزرگ در پیش است... بزرگتر از آن چیزی، که در تصورها بگنجد.....
به انتظار مهدی موعود و معجزه آسمانی نتوان بود؛ تخم نیک و خرمندانه بکارید، آزادی و سروری درو کنید... تخم بلاهت و بی مغزی بکارید، جهنم و آخوند و اسلام درو کنید
خُرما نتوان خوردن، ازين خار، که کِشتيم
ديبا نتوان کردن، ازين پشم، که رشتيم
بر حرف معاصي، خط عذري نکشيديم
پهلويِ کبائر، حسناتي ننوشتيم
ما کُشتهي نفسيم و، بس آوخ که برآيد
از ما، به قيامت، که چرا نفس نکُشتيم
افسوس، برين عمر گرانمايه، که بگذشت
ما، از سر تقصير و خطا، درنگذشتيم
دنيا، که درو، مَردِ خدا، گل نسرشت ست
نامَرد، که ماييم، چرا دل بسرشتيم
ايشان، چو ملخ در پس زانوي رياضت
ما، مورِ ميان بسته دوان، بر در و دشتيم
پيري و جواني، پي هم چون شب و روزند
ما شب شد و روز آمد و، بيدار نگشتيم
چون مرغ، برين کنگره تا کي بتوان خواند؟
يک روز نگه کن، که برين کنگره خشتيم
ما را عجب، ار پشت و پناهي بُوَد آن روز
کامروز، کسي را، نه پناهيم و نه پشتيم
باشد که عنايت برسد!، ورنه مپندار
با اين عمل دوزخيان، کاهل بهشتيم!؟
سعدي، مگر از خرمنِ اقبالِ بزرگان
يک خوشه ببخشند؛ که ما تخم نکِشتيم
سعدی شیرازی. چکامه سرای بزرگ پارسی
No comments:
Post a Comment