Friday, August 20, 2010

چگونگی یافتن آرامشگاه و گور فردوسی توسی


 چگونگی یافتن گور آفریدگار شاهنامه، فردوسی توسی، و بنای آرامشگاه استاد سخن، از زبان ارباب کیخسرو زرشتی در زمان رضا شاه بزرگ


در سال 1926 انجمن آثار ملي تشكيل شد .نخستين اقدام انجمن يافتن قبر حكيم ابوالقاسم فردوسي شاعر ايراني و مايه مباهات ايران بود.اين وظيفه به من محول شد.من به سمت خزانه دار و دبير و ذكاء الملك فروغي نخست وزير به عنوان رئيس انجمن برگزيده شديم..آقايان هرتسفلد آلماني و گودار فرانسوي نيز به عنوان اعضاي افتخاري غير ايراني انجمن منصوب گرديدند.در همين سال به خراسان(محل تولد فردوسي) رفتم كه وظايفم را انجام دهم در آنجا با مقامات عاليرتبه محلي حكومت و از جمله توليت آستان قدس ملاقات كردم. همراه اين آقايان و بسياري ديگر از سرشناسان خراسان به باغ قائم مقام در شهر توس رفتيم كه مي گويند به فردوسي تعلق داشته است. ما در همان جا كار تحقيق خود را آغاز كرديم. شهرتوس در آن زمان چيزي نبود به جز يك منطقه كوچك زراعي با چند باغ و كشاورز.

سفر به توس با اتومبيل بسيار مشكل بود ،جاده اسفالته وجود نداشت و براي رسيدن به خود شهر، با هزار دردسر از ميان زمين هاي زراعتي و نهرها و غيره عبور كرديم. نخست مجبور بوديم از پل «كشف رود» عبور كنيم كه مي گويند فردوسي آرزو داشت پس از دريافت پاداش بابت سرودن اثر حماسي خود شاهنامه آن را بازسازي كند. قبل از ورود به باغ قائم مقام به محل خرابه گنبد مرتفع آجري رفتيم كه گفته مي شود مسجدي بوده كه در دوران خلافت هارون الرشيد و يا پسرش مامون ساخته شده و در زلزله اي ويران گرديده است. قسمتي از بنا و از جمله طاق و گچبري هاي تزييني آن سالم مانده بود.چون مسجد را به مامون نسبت مي دادند،مردمان محل آن را مامونيه مي خواندند.

سرانجام به مقصد خود رسيديم كه باغ مشجر بسيار بزرگي با درختان زردآلو بود. در ناحيه اي از باغ در حاشيه دهكده اسلاميه توجه ما به قطعه زمين خشكي به ارتفاع تقريبا پنج در شش متر جلب شد كه آثاري از دو گور در آن ديده مي شد. تكه هايي از آجر خرد شده و بقايايي از ويرانه دو اتاق خشتي بدون طاق به چشم مي خورد. پس از بحث و گفتگو درباره موقعيت طبيعي و عيني محل كه اينك در پيش روي ما بود، با نمايندگان دو دهكده «اسلاميه» و «رزان» و همچنين كهنسالان محلي كه همراه ما به باغ آمده بودند،اطمينان يافتيم كه بر اساس نشانه هاي موجود همان جا محل قبر فردوسي است. 
اولا طبق كتب تاريخي، باغ فردوسي در حاشيه اسلاميه بوده است. فردوسي را در دهكده نزديكي چون رزان دفن نكردند، چون كه به موجب فتواي رهبران مذهبي او يك مسلمان شناخته نمي شد و فكر مي كردند در شاهنامه به اسلام توهين كرده است. بنابراين جنازه او را به نزد خانواده اش بازپس مي فرستند و دخترش كالبد او را در باغ متعلق به خود فردوسي به خاك مي سپارد. ثانيا مي گويند خرابه هاي دو اتاق خشتي بقاياي آرامگاهي است كه حدود پنجاه یا شصت سال پيش، زماني كه آصف الدوله شيرازي حكومت خراسان را در دست داشته، بنا گرديده است. چند كارشناس فرانسوي به توس آمده بودند و بر اساس شواهد تاريخي كه در دسترسشان قرار گرفته بود اطمينان مي دهند كه ْآنجا به راستي گور فردوسي است. آصف الدوله پس از تاييد آنها دو اتاق خشتي در نزديكي آن محل بنا مي كند كه بعدا ويران مي شود و تا قبل از آن كه ما پيدايش كنيم به صورت خرابه اي متروك بر جاي مي ماند. ثالثا پيرمردان روستاهاي اطراف معتقد بودند كه آنجا قبر فردوسي است و اين حقيقت را سينه به سينه از پدرانشان به ياد دارند. به علاوه گنبد كوچكي كه مي بايست بر روي گور باشد، در يك زلزله خراب و آجرهاي آن پخش و پلا شده بود و ما تكه هاي آن را ملاحظه كرديم.

آن محل را تقريبا به اندازه يك متر خاكبرداري كردند تا آن كه در وسط آن قبري هويدا شد.حالا ديگر كاملا مطمئن شده بوديم.من به تهران بازگشتم و پيدا شدن گور را به انجمن گزارش كردم.همه خوشحال شدند و برنامه هاي مربوط به آرامگاه را تصويب كردند

No comments:

Post a Comment